Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (1197 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
brief
U
دستور خلاصه کردن
briefed
U
دستور خلاصه کردن
briefer
U
دستور خلاصه کردن
briefest
U
دستور خلاصه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
RTFM
U
خلاصه معروف درپیام به معنای " خواندن دستور کار"
digested
U
خلاصه کردن و شدن خلاصه
digests
U
خلاصه کردن و شدن خلاصه
digesting
U
خلاصه کردن و شدن خلاصه
digest
U
خلاصه کردن و شدن خلاصه
separator
U
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
statements
U
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement
U
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
outline
U
خلاصه خلاصه کردن
outlined
U
خلاصه خلاصه کردن
outlines
U
خلاصه خلاصه کردن
outlining
U
خلاصه خلاصه کردن
one for one
U
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
epitomist
U
شخصی که کتابی را خلاصه کند خلاصه نویس
out lawry
U
طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
abstracts
U
خلاصه کردن
foreshortened
U
خلاصه کردن
foreshortens
U
خلاصه کردن
abstracting
U
خلاصه کردن
epitomises
U
خلاصه کردن
foreshorten
U
خلاصه کردن
epitomised
U
خلاصه کردن
synopsize
U
خلاصه کردن
summarizes
U
خلاصه کردن
summarizing
U
خلاصه کردن
abstract
U
خلاصه کردن
epitomizing
U
خلاصه کردن
condense
U
خلاصه کردن
condenses
U
خلاصه کردن
epitomize
U
خلاصه کردن
summarises
U
خلاصه کردن
summarised
U
خلاصه کردن
epitomized
U
خلاصه کردن
condensing
U
خلاصه کردن
summarising
U
خلاصه کردن
summarize
U
خلاصه کردن
epitomizes
U
خلاصه کردن
epitomising
U
خلاصه کردن
summarized
U
خلاصه کردن
to take notes of
U
خلاصه نویسی کردن از
abbreviate
U
مختصرکردن خلاصه کردن
to make a long story short
<idiom>
خلاصه کردن قصه
abbreviates
U
مختصرکردن خلاصه کردن
condensible
U
قابل خلاصه کردن
abbreviating
U
مختصرکردن خلاصه کردن
run-throughs
U
بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run-through
U
بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run through
U
بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
cut down
U
خلاصه کردن تقلیل دادن
abstract a deed
U
قباله ایی را خلاصه کردن
brief
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefed
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
condensing
U
منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
condense
U
منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
briefer
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefest
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
condenses
U
منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
outlined
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
skipped
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifier
U
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
actual address
U
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
skip
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statement
U
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifiers
U
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statements
U
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skips
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
pipe
U
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped
U
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
briefings
U
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefing
U
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
fetched
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics
U
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic
U
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
GOSUB
U
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetches
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
prefixes
U
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefix
U
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective
U
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
sketched
U
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketch
U
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketches
U
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
branches
U
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch
U
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
compressing
U
خلاصه کردن متراکم کردن
compresses
U
خلاصه کردن متراکم کردن
compress
U
خلاصه کردن متراکم کردن
discrimination instruction
U
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions
U
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
disassembly order
U
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
macroinstruction
U
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language
U
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages
U
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction
U
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
to issue instructions
U
دستور صادر کردن
obeyed
U
اجرا کردن دستور
obey
U
اجرا کردن دستور
tables
U
از دستور خارج کردن
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
obeys
U
اجرا کردن دستور
tabled
U
از دستور خارج کردن
table
U
از دستور خارج کردن
tabling
U
از دستور خارج کردن
obeying
U
اجرا کردن دستور
branch
U
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches
U
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address
U
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
to act for somebody
U
به دستور کسی عمل کردن
immediate
U
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
cancels
U
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancel
U
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancelling
U
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancelling
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
justifies
U
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justify
U
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
kill
U
دستور پاک کردن فایل ذخیره شده به کلی
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
justifying
U
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
cancel
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
kills
U
دستور پاک کردن فایل ذخیره شده به کلی
commented
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
mode
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
brief
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
directive
U
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directives
U
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
short
<adj.>
U
خلاصه
survey
U
خلاصه
abstracts
U
:خلاصه
roundup
U
خلاصه
in a word
U
خلاصه
surveys
U
خلاصه
upshot
U
خلاصه
roundups
U
خلاصه
surveyed
U
خلاصه
quintes sence
U
خلاصه
short
U
خلاصه
synopses
U
خلاصه
summary
U
خلاصه
briefest
U
خلاصه
scantling
U
خلاصه
ens
U
خلاصه
brief description
U
خلاصه
resumes
U
خلاصه
compendium
U
خلاصه
shorter
U
خلاصه
shortest
U
خلاصه
briefer
U
خلاصه
epitome
U
خلاصه
extraction
U
خلاصه
comprisal
U
خلاصه
briefed
U
خلاصه
brief
U
خلاصه
resuming
U
خلاصه
concise
<adj.>
U
خلاصه
in one world
U
خلاصه
succinct
<adj.>
U
خلاصه
in fine
U
خلاصه
fleeting
<adj.>
U
خلاصه
curt
<adj.>
U
خلاصه
in one word
U
خلاصه
in short
U
خلاصه
resumed
U
خلاصه
synopsis
U
خلاصه
resume
U
خلاصه
abridgment
U
خلاصه
abstract
U
:خلاصه
condensation
U
خلاصه
summaries
U
خلاصه
abstracting
U
:خلاصه
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
modes
U
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
mode
U
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
logs
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
extracted
U
خلاصه زبده
intelligence summary
U
خلاصه اطلاعاتی
abridged
U
خلاصه شده
briefly speaking
U
بطور خلاصه
precis
U
خلاصه نوشتن
precipitousness work
U
خلاصه سازی
precipitousness work
U
خلاصه نویسی
resuming
U
خلاصه تجربیات
minute
U
خلاصه مذاکرات
Recent search history
Forum search
1
Potential
3
Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3
Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3
Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1
Arousing
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com